دو ساله از رابطه شوهرم با ی زن خبر دارم به خاطر بچه هام دم نزدم و به هیچ کس نگفتم از خودش خواستم تمومش کنه بهم گفت بهم صبر بده من خودم به فکرش هستم حتی گفت من سیم کارتمو عوض میکنم که مطمعن شی
الن دو سال بیشتره که میگذره ولی اون نه سیمشو عوض کرد نه رابطشو تموم کرده گاهی اوقات با یه پیام میکشونه شوهرمو بیرون با هم تلی حرف میزنن دیگه صبرم تموم شده من ادرس خونه دختره رو دارم و شماره همه اقوامشونو و حتی شماره خانواده همسرشو میخوام برم به خانوادش بگم ابروشو پیش شوهرش ببرم اما دو دلم که این کار رو بکنم یا نه چون شوهرم میگه اون دختر خوبی نیست و میاد زندگیمونو به هم میریزه از عاقبت این کار میترسم به نظر شما من چی کار کنم چطور پای اون دختر رو از زندگیم بکشم بیرون
تو خونه افسرده شدم به بچه هام نمیرسم از شوهرم سرد شدم هر وقت میخام باهاش صجبت کنم از کارهایی که میکنه و کرده یادم میاد سرد میشم دوست دارم برم ی جایی که هیچ کس ازم خبر نداشته باشه حوصله هیچ کسو ندارم اگه از خدا نمیترسیدم الان هفت کفن پوسونده بودم لطفا راهنماییم کنین من با این زندگی و با این مرد چطور برخورد کنم